اوایل که اینستاگرام فراگیر شده بود. عکسای دختری در بعضی از پیجا پخش میشد، به اسم مبینا خوشگله! این دختر بیچاره صورت زیبایی نداشت و کلی ریش و سبیل داشت . شاید به خاطر سنش اجازه اصلاح صورتشو نداشت.شایدم نمیدونم! پخش عکساش هم احتمالا کار خودش نبود

خیلی پیج فیک زدن براش. مسخرش کردن، بهش خندیدن، توهین کردن به خاطر گناهی که نداشت! 

خب الان یکی دو ساله که اون دختر خودکشی کرده و دیگه زنده نیست. دلیل این کارش هم همین حرفای آزاردهنده و مسخره شدنه.

مردم چطور میتونن دردی که این دختر نوجوون کشید رو درک کنن؟

خودتو بذار جای دختر نوجوونی که گناهی مرتکب نشده ولی باید توهین بشنوه تحقیر بشه مسخره بشه .هرروز بهش بگن تو زشتیزشتیزشتی.درحالی که خودش هم میدونه که زشته!

به نظرم خودکشی راحت تر از شنیدن هر روزه این حرفاست!


یه روزی فکر میکردم در شرایط زمانی خوبی به دنیا اومدم، این که چیزی به اسم اینترنت هست، این که علم پزشکی و مهندسی پیشرفتست، اینکه همه سواد خوندن و نوشتن دارن و خیلی چیزای دیگه از این دست همش خوش شانسی منو میرسونه. اما الان میبینم که یه ویروس میکروسکپی چطور تمام دنیارو فلج خودش کرده فکر میکنم بشر هر چقدرم بره جلو بازم عقبه! فکر میکردم قراره بعدها برای نوه هام از تجربیات زندگی پر فراز و نشیبم بگم نه از فراگیری یک بیماری ناشناخته یا جنگ های اتمی و انقلاب های
اومدم یه چی جالب بنویسم ولی ولش کن. دیشب یاد اولین باری افتادم که قورمه سبزی‌ پختم، تمام ظرف لیمو رو خالی کردم تو قابلمه. جلو سگ میذاشتی نمیخورد انصافا. ولی الان خیلی خوب میپزم. پس تمرین در هر کاری لازمه. -گلوم میسوزه. احساس میکنم کرونا گرفتم. با این که از خونه بیرون نمیرم:)
جالبه بدونید که ما ماده قانونی داریم که میگه اگه مردی همسرش رو درحال با مرد دیگه ای ببینه میتونه هر دونفر رو همونجا بکشه و مجازات نشه! توجیه این ماده چیه؟ اول این که اثباتش کار سختیه! و این اثبات سخت رو میذارن پای نکات مثبت ماده. توجیه بعدی اینه که مردها نمیتونن اعصابشون رو کنترل کنند:) پس حق دارند بکشند. درحالی که زن ها این حقو ندارند و اگر شوهرشون رو درحال با زن دیگری دیدند باید برن براشون یه شربت خنک درست کنند و سرشونو زیر برف کنند‌
من از ترکیب کلم پلو با سالاد شیرازی استرس میگیرم. یو نو؟ اصلا مور مورم‌ میشه! میدونی چرا؟ چون منو یاد دوران راهنماییم میندازه که بعد از ظهری بودم و مامانم گیر داده بود به کلم پلو و سالاد شیرازی و ما هشت روز در هفته این غذا رو داشتیم، دوم راهنمایی بودم! چاق و زشت و بی اعتماد به نفس و خسته‌‌.اندازه گاوم ریاضی حالیم نبود و هر روز با استرس کلم پلو و سالاد شیرازی رو میخوردم و در سگ پزون یک بعد از ظهر میرفتم مدرسه، حالا تو مدرسه اگه ریاضی داشتیم قطع به یقین

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اسپنتان شرکت نوآوران شمال راهنما سفر عکس های زیبا لوله بازکنی تهران تخلیه چاه تهران دانلود اهنگ دیس لاو::کارک موزیک پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان